جدول جو
جدول جو

معنی اهل دیده - جستجوی لغت در جدول جو

اهل دیده
(اَ لِ دی دَ / دِ)
اهل بصیرت:
گر دیده یک اهل دیده بودی
دل مژده پذیر دیده بودی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهل دریده
تصویر دهل دریده
رسوا، بی آبرو، رسواشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال دیده
تصویر سال دیده
سال خورد، سال خورده، سالمند، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهل رده
تصویر اهل رده
مردم مرتد، جماعتی که پس از رحلت پیغمبر اسلام در زمان خلافت ابوبکر از دین اسلام برگشتند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لَ دَ / دِ)
آنکه رنج و درد بیند. رجوع به الم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ / تُ دَ / دِ)
تهی چشم. (مجموعۀ مترادفات). کنایه از نابینا و بی بصر. (آنندراج) :
روان از دو دیده پسندیدگان
به خاک درت چون تهی دیدگان.
خسرو (ازآنندراج).
رجوع به تهی چشم و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رسوا و بی آبرو و رسوا شده. (ناظم الاطباء). کنایه از رسواست. (انجمن آرا) (آنندراج). کنایه از رسوا شده باشد. (برهان) ، خاموش. (از غیاث) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ رِ دَ / دِ)
مخفف گوهر دیده. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ دَ)
دردمند.
لغت نامه دهخدا
(زِهْ دی دَ / دِ)
کنایه از شوخ چشم و شوخ دیده و خیره باشد. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهل دریده
تصویر دهل دریده
رسوت و بی آبرو، رسوا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم دیده
تصویر الم دیده
آنکه رنج و درد بیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل دریده
تصویر دهل دریده
کنایه از رسوا، مفتضح
فرهنگ فارسی معین